نقش دل
تمام (پرانتز) ها را میبندم...رفتنت...توضیح اضافی نمیخواهد..♥
ساده میگویم... ساده و سر بسته... همین... شدم از عشق تو دیوانه ی دیوانه ببیییین♥♥♥ در رویاهایت فرو رفتی و مرا یکه و تنها گذاشتی با دنیای از نگرانی و اضطراب ارامش جایش را به رگ های سرخ چشمانم داد و من تا صبح به خون گریستن نشستم تو به خواب رفتی و ... من در خلیجی از درد و حسرت غرق شدم
میگویند: عشق با خود ارامش می اورد منکه هر روز در عشقت بی قرار تر میشوم چه میگویند اینها..!!! بنواز روزگار فقط بهانه ای دستم بده تا این بغض لعنتی را بشکنم بنواز که دلم هوای نواختن ضربان قلبش را دارد بنواز آنقدر بلند که همه از سکوتم ،از عشق نمناکم کر شوند بنواز حتی لحظه ای از نواختن نه ایست نمیتوانم دیگر ،اشک هایم در گوشه چشمانم سنگینی میکنند جایشان تنگ است بنواز دل کوچکم بی قرار است بنواز و فقط بگذار صدایش به گوش او برسد صدای دوست دارم های ارام دلم را ♥ ♥♥ عیب نداره ... و دلش برات تنگ میشه ! حرفاتو به اون بزن ، زیره بارون باهاش قدم بزن ، به خودش قسم به درد و دلت گوش میده !!♥♥
پسر: چرا گریه میکنی گلم؟ دختر: هیچی، همینطوری... پسر در حالیکه دخترو بغل میکنه، میگه: ببخشید... دختر: چرا؟ تو که کاری نکردی... پسر: چرا... من اونجا نبودم که ازت حمایت کنم، جلوی کسی که باعث ناراحتیت شد
تو همون امید بودنی که به امید تو هنوز نمردم من همون خیلی دیوونم که همیشه عاشقت میمونم تو همون معشوق نابی که روز و شب اسمتو میخونم من همون خسته ترینم که دیگه طاقت دوریتو ندارم تو همونی که آرزومه دست تو دست گرم تو بذارم من همون دریای دردم که میخوام دورت بگردم تو همونی که اگه بخندی منم با خنده هات میخندم من همون عاشق ترینم که اگه بخوای واست میمیرم تو همون فرشته نجاتی که یه روز میای و نمیذاری من بمیرم میگویند دلتنگ نباشم ....!!! خدای من........... انگار به اب میگویند خیس نباش............................... یه جـآیے باید دسـتـِ آدمـآ رو بکشے نخ داخل شمع از شمع پرسید: چرا وقتی من میسوزم تو آب میشوی؟ شمع گفت: مگه میشه کسی که تو قلبمه بسوزه و من اشک نریزم. به تو که می اندیشم به تویی که حال زندگی ام را برایم ساخته ای دنیای عشقی که فقط خودم و خودت در ان جا خواهیم داشت ناخواسته حس غریبی دل کوچکم را میلرزاند به همین راحتی حتی فکر نبودنت دلم را ویران میکند من از همین نگاه هایت میترسم من از همین اغوش هایت میترسم ترس از دست دادن تو ترس از دست دادن این اغوش چقدر دست های گرمت را موقع نوازش گونه هایم در این روز های سرد زندگی دوست دارم تنهایم مگذار که بی تو تنهای عالمم دوستت دارم ای بهانه ی زندگی من سرگردانم در این خیابان عشق بد گم شده ام نمیدانم دو راهی بعدی را که بپیچم پیدایت خواهم کرد یا نه تو منتظرم هستی دیگر!!!!!!!!ها؟؟؟ می خواهم برگردم به روزهای کودکی
گاهی باید به دور خود یک دیوار تنهایی کشید، نه برای اینکه دیگران را از خودت دور کنی بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوار را خراب میکند من یک دخترم وقتی خسته ام وقتی کلافه ام... وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم شیشه ها را نمی شکنم غرورت را نمی شکنم دلت را نمی شکنم در این خستگی ها زورم به تنها چیزی که می رسد این بغض لعنتی ست مرا یادت رفت و بر لبه طاقچه عادت رهایم کردی اشکالی ندارد من به وسعت تمام دوست داشتن هایم که انها را تو ندیده ای تو را خواهم بخشید
دلم یک مزرعه میخواهد... "یک تو" "یک من" و گندم زاری طلایی رنگ که هوایش اکنده با عطر نفسهای تو باشد... با عشقت موندن.. خیلی خوبی بهت می ده...♥
به سلامتی اونی که نه میتونم ببینمش... نه صداش رو بشنوم. ولی... بدجوری دلتنگشم
باش ایندفعه هم برو دیگر به نگفتن دلتنگی هایم عادت کرده ام کاش میشد بهت بگویم که چقدر از رفتن های سردت بیزارم هر دفعه که میخواهم چیزی بگویم چیزی مانعم میشود نمیتوانم بگویم فقط میخواهی بروی و به فکر خودت باشی باشد ایندفعه هم درک میکنم از همان وقتی که سر اس ام اس هایمان خوابت برد منتظرم تا بیدار شوی ان چراغ امیدی که برای امدنت روشن کرده بودم سالهاست خاموش شده تو ،... نیامدی دیشب بر سر چشمه ی بی قراریمان نشسته بودم، قصه ی عشقمان را برای تمام نیلوفری های دلتنگی ام تعریف میکردم شاپرک های های عشق اشک هایشان را روانه ی زمین میکردند چه بد است هوای بی تو بودن نفسم دیگر گرفته ، منی که نفسم به نفس تو گرم بود اشک هایم تا خود صبح همراهم بودن.میدانستم اگر در ان ضلمت تاریکی یادت نکنم خواهم مرد نسیمی وزید و مهربانی مرا در اغوش کشید و به خواب برد خوابی که امیدوارم تو را با خود بیاورد هرگاه که به پنجره ای بخار گرفته میرسم و میخواهم چیزی از تو بنویسم... قلبم از مغزم پیشروی میکند و از دل قلبی میکشم،پنجره از عشق و تنهاییم اشکی میریزد و من به قلبی که کشیده ام خوب مینگرم تصویر تو را برایم نمایان میکند میشود جای قرار هایمان را عوض کنیم اخر گاهی از فکرت خوابم نمیبرد و نمیتوانم در اغوشت در اوج رویا ارامش بگیرم من دخترم خداوند نفسش را در من دمیده و نامش را احساس گذاشتیم از کنارم اهسته رد شوید زود میشکنم گفته بودم گر بروی گریه نخواهم کرد شانه بالا انداختی و رفتی و باران گرفت... بارانم از تو با معرفت تر است باریدو نگذاشت اشک هایم را ببینی از سکوتم تعجب نکن انقدر از دوریش بی صدا فریاد زده ام از درون خفه شده ام دیگر صدایم در نمی آید چرا بودن در کنارت را منع میکنند مرا از اینده با تو میترسانند اما من از اینده بی تو ام بیشتر میترسم جات که هیچ دنیایم خالی میشود از نبودنت امسال سالی بود که بعضی به عشقشون رسیدن ، بعضی نرسیدن ، بعضی ممکنه امسال برسن... خلاصه امسال را میدانم با عشقی پر بار تر از هر سال شروع خواهم کرد... نیستی اما با تمام وجودم تورا در قلبم حس خواهم کرد با امید ان روزی که در اغوش تو سالم را تحویل کنم تا،تا ابد در اغوشت بمانم... ماهی عشقت در تنگ کوچک بلوری قلبم وول میخورد (تقدیم به عشقم گلم بهترین سال و برات ارزو خواهم کرد)
عیب نداره که " تنهایی "...
عیب نداره که شبا بدون " شب بخیر " می خوابی ...
عیب نداره که جمله ی "دوستت دارم " رو نمیشنوی ...
عیب نداره که دلش دیگه برات " تنگ " نمیشه ...
عیب نداره حرفاتو باید تو تختت با " خودت " بزنی ...
عیب نداره زیره بارون بدون اون ، باید " تنها " خیس شی ...
عیب نداره که کسی نیست " درد " هاتو بهش بگی ...
عیب نداره گلم ، " خــدا بــزرگــه " اونم تنهاست ، بدون شب بخیر می خوابه ، دوستت دارم های تورو میشنوه
نـِگه شـوטּ دارے ؛
صورتـشوטּ رو میوטּ دستـآتـ مُحـکـم بگیرے
بگے : بـبـیـטּ ...
مـטּ دوستـتـ دآرم ، نــــرو !
آن زمان ها که :
پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ ،: تا فردا بود...!
دختر: قول میدی که هیچ وقت دختری رو بیشتر از من دوست نداشته باشی
پسر: من دوست دارم اما نمی تونم همچین قولی بهت بدم
دختر : یعنی یکی رو بعد از من دوست خواهی داشت؟
پسر(با خنده): دختری که من بعد از تو دوست خواهم داشت، تو رو مامان صدا می زنه
به سلامتی همچین پسرایی که مرامشون تکه.
MiSs-A |