نقش دل
تمام (پرانتز) ها را میبندم...رفتنت...توضیح اضافی نمیخواهد..♥
دیشب بر سر چشمه ی بی قراریمان نشسته بودم، قصه ی عشقمان را برای تمام نیلوفری های دلتنگی ام تعریف میکردم شاپرک های های عشق اشک هایشان را روانه ی زمین میکردند چه بد است هوای بی تو بودن نفسم دیگر گرفته ، منی که نفسم به نفس تو گرم بود اشک هایم تا خود صبح همراهم بودن.میدانستم اگر در ان ضلمت تاریکی یادت نکنم خواهم مرد نسیمی وزید و مهربانی مرا در اغوش کشید و به خواب برد خوابی که امیدوارم تو را با خود بیاورد
MiSs-A |