نقش دل

تمام (پرانتز) ها را میبندم...رفتنت...توضیح اضافی نمیخواهد..♥

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:31|فائز |

 

 

دوستت دارم تا...نه،دیگربرای دوست داشتن هایم تایی وجودندارد

بی حدومرزدوستت دارم.

 

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:26|فائز |

 

کاش عشق را از پلک های خود می آموختیم

پلک هایی که تا وقتی خون

در رگ هایشان جاری است هردم برهم بوسه می زنند

پلک هایی که از سحر تا پاسی از شب

برای در آغوش کشیدن هم لحظه شماری می کنند

پلک هایی که حتی برای دقیقه ای کوتاه هم نمی توانند

دوری از یکدیگر را تاب بیاورند پلک هایی که

در لحظه مرگ هم در آغوش یکدیگر جان می دهند

عشق را باید از آن ها آموخت …!

 

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:25|فائز |

حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

حمـاقـت یـعنـی مـن کـه

اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوی !

خـبری از دل تنـگـی تـو نمـی شود!

برمیگردم چـون

دلـتنـگـت مــی شــوم!!!

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:23|فائز |

فرقـے نمـے کند !!

بگویم و بدانـے ...!

یا ...

نگویم و بدانـے..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!

جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:

دلــــــــــــــم.....!!!

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:22|فائز |

 


به دریا میزنم یک روز

 

به دریای نگاه تو

 

مرا در گرمیه چشمان پر مهرت شناور کن

 

که میخواهم بمیرم

 

بین طوفانی

 

که از ان مستی و بیتابی چشمت

 

به دیوار ترک دار دل رنجور و غمگینم

 

هوسبازانه می کوبد

 

مرا یکدم به دریا بر

 

که شاید در میان موجهای ابی عشقت

 

بیابم گوهر دردانه رنگین احساست

 

کنم انرا نگین تاج این دیوانه سرمست

 

که شاید یک کمی ارام گیرد دل

 

و بنشیند به ساحل چشم دوزد

 

تا ابد بر مهربانی های تو

 

ای زاده رویا

مرا در گرمیه چشمان پر مهرت شناور کن .....

 

 

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:21|فائز |

نمیدانم کجایی

 

در وجودم نهفته شدی...

 

در بین دستانم...

 

در قلبم...

 

در گوشه چشمانم...

 

در آسمان ایمانم...

 

در کجا نشسته ایی

 

کنار ساحل آرامش من

 

آنجا که تپش قلبم به شماره میفتد

 

شاید آنجا که شاپرکی بر گل آرام مینیشیند

 

کجا تو هستی که اینگونه به وجودم ملحق میشوی

 

در بی خوابی هایم

 

در شبهایه بی قراریم...

 

در متن تمام تنهاییم

 

چگونه تو آرام گرفتی در این آشوب

 

تو کجا آشکار اینگونه پنهان شده ایی

 

در زیر پوست من

 

چه لطیف میجهی...

 

تو در فراسوی هر زمان

 

در هر جای این مکان

 

با منی...

 

طوری روحم با عشق تو آمیخته شد که انگار

تو خود منی...

 

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:19|فائز |

 

بعضے حرفا رو نمیشہ گُفـت ، باید خـورد .. !
ولے بعضے حرفا رو ، نہ می شہ گفت ، نہ میشہ خورد .. !
می مونہ ســر دل !
میشہ دل تـــنـــگ !
میشہ بــــــغــــض !
میشہ ســڪـــوت !
میشہ همون وقتے ڪـہ خودتم نمیدونے چـہ مَرگِـتـہ ..!!

شاید این حرفا هم ازون حرفا باشه...!!!!!!!!!

 

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:16|فائز |

بعضی وقتها دوست دارم ..

وقتی بغضم میگیره...

خدا بیاد پایین و اشکامو پاک کنه..

دستمو بگیره و بگه:

آدما اذیتت میکنن؟؟!!

بیا بریم...!!

 

 

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 2:8|فائز |

کاش میتونستم تمام جملات عاشقانه دنیارو برات رو دیوار عشق بنویسم کاش لحضه ای حتی رویایت در کنارم بوود

تا میتوانستم در اغوشت بگیرم.دلم برایت پرپر میزند پس کجاایی؟ تو که میگفتی لحضه ای مرا تنها نمیگذاری پس

کجاایی؟

بیا و به قولت عمل کن دیگر دستانم می لرزد قلبم به تپش در امده است. نمیدانم فراموشت کنم یا در ذهن خود تو را

در اغوش بکشم و بگوویم کجا بودی دلم برات تنگ شده بوود. دیگر گفتن اسمت هم برام سخت شده است. اشک

هایم طاقت ماندن در چشمانم را ندارند میخواهند سرا زیر شوند.

دلم برا اهنگ هایی که با هم گوش میکردیم تنگ شده است. خواهش میکنم بیاااا بدنم سرد شده از نبودنت دیگر

مثال مرده ای بی جانم.

یادته اون شب بهم زنگ زدی تا گفتم الو گفتی نگو... دیگر گوش هایم طاقت شندین صدایت را ندارند. نمیخواهم دیگر

گریه کنم سخت است میدونم اما تو دیگر در قلبم هک شده ای ، بیا بیرون باید ببینمت دلم برات سخت تنگ شده

است.امدم مرا با خود به پارکی بردی هیچ کس نبود حتی بدون هیچ ترسی از خدا یکدفعه مرا محکم در اغوش

گرفتی، گفتم :چیکار میکنی؟؟؟؟

گفتی: هیسس... این لحضه رو هیچ وقت فراموش نکن من از خدا برا رسیدن به تو هراسی ندارم.

حالا یادت امد من هنوز اون لحضه جلو جشمامه. ایا یادت امد؟؟؟؟؟

دوستتدارم عشقم اما معلوم نیست تکلیف قولت چه میشود از ان روز که تو پارک بودیم و بهم گفتی بمیری هم تو

اون دنیا عاشقم میمانی خبری ازت نیست. باش من ولی من که به این نبودن هاایت عادت ندارم و همینجوری زجر

میکشم اما، اما..........

تورو خدااا بیاااااااااااا

بیا که ایندفعه کاری خواهم کرد که دیگر از جهنم هم ترسی نداشته باشیم

 

|چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,| 1:3|فائز |

MiSs-A