خودم


نقش دل

تمام (پرانتز) ها را میبندم...رفتنت...توضیح اضافی نمیخواهد..♥

امشب دلتنگ شدم نه برا نبودن هااش نه برا بغل های گرمش

برا خودم خیییلی وقت بود به خودم فکر نکرده بوودم! چه بیهوده فقط برا کسب کردن نمره با سختی هاا میجنگم

بر سر اینکه امرز امتحان داشتم بازم کم خوابیددم دارم دیوونه میشم انگار رگ های مغزمو گفته باشن و از 2 طرف

بکشند.دلم برا خودم تنگ شده برا لبخند هااام ،باز خوبه او هست درسته پیشم نیست یادش هست

اون بهم زندگی میبخشه وقتی باهام میحرفه دلتنگی هاام هفته سختمو فراموش میکنم،

کل وقایق زندگیمو دارم براش تعریف میکنم اخ من خراب اون لبخندتم چقدر بهم آرامش میده فکر اینکه فردا

بازم با حوصله با عشق به حرفام به دلتنگی هاام گوش میدی تو دلم هیجانی پدید میاره.

عشقم خستم چرا گفتن اینکه دوستت دارم برام سخته چرا نمیدونی این هارو برای تو مینویسم که بخوانی

اما افسوس که دیگران میخوانند و یاد عشق خود می افتند...

نمیدانم چه میکنی،شاید درس میخوانی امیدوارم موفق باشی،با تو احساس یگانگی دارم خوشالیت،خوشالیی در دلم برمی انگیزد

دلم برات تنگییییده فدات شم چقدر دوست دارم ببینمت،باز خوبه عکست هست چون بدون لبخندت بدون لبات حتما

خواهم مرد.



|چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:,| 23:13|فائز |

MiSs-A