نقش دل
تمام (پرانتز) ها را میبندم...رفتنت...توضیح اضافی نمیخواهد..♥
دوست داشتن خییلی چیزا رو بهت نمیده عوضش یه چیزو خوب بهت هدیه میکنه تو نمیبینی،من در اغوش تنهایی ام...بجای تو دست دور گردنم افکنده،دارم خفه میشم از نبودنت میدانی مدرسه اگر مدرسه عشق بود،خییلی ها تجدید میشدن درس عشق اسان نیست تنبیه هاتش درد دارد،تنهایی دارد. تقصیر از خودمان است...خود،خود را غرق کرده ایم جوری که راه برگشت خییلی سخت تر از راه آمد است... کاش گاهی بجای نگاه حسرت به دست سرد بقیه...خودمان با قلب گرممان خود را نجات دهیم ما همان ادم های برفی ایم...سفید...،اما سرد گاهی بهمنی می اید و احساسمان رو در اغوش میکشد یخ میزنیم،لغزنده میشویم... ما همان ادم هایی هستیم که به جرم عاشقی اشک هایمان زیر اغوش سردشان قندیل بسته میدانی...؟ روزی میرسد که خبر مرگم به گوشت میرسد بی انکه تو بدانی. من از انتظار تو در لحضه احضه ثانیه ها جان سپردم
خدا...اینقدر تو خودم ریختم،که از سرمم گذشت...دارم غرق میشم دستت کجاست؟!؟!؟ خدااایا نترس...نه به گناه میوفتی...نه به جهنم میروی بگیر دستانم را هَـربـآر میـפֿـوآهَــم بـﮧ سَمتَتــــــــــــ بیـآیـَـــم .. بَهـآنـﮧ ﮮ ِ פֿـوبـی بَــرآﮮ ِ تكــرآر ِ یكـــ اِشتبــــآه نیـωـتـــ√ این شعر ها بروند به جهنم من فقط دیوانه آن لحظه ام که قلبت زیر سرم دست و پا میزند غرور زمانی زیباست که در مقابل همه خشن و خودخواه باشی اما... جلوی عشقت.... انگار که بر شیشه غرورت چنگ بیندازند در باور بی قرارم نمیگنجد چه راحت مثال باد از کنارم گذشتی حتی نبودنت را باور ندارم این تو بودی؟!؟!؟!؟ شانه ای نمانده از برخورد سردت من همان افتابم که اوج نور بود اما حال غروبی ام که در سایه خود حل میشود و تو...همان مهتابی هستی که نورت از من بود... اما حال... در غیاب من چه پر غرور جلوه میکنی به ساده ترین روش و باورنکردنی ترین لحن دنیا در سکوت سرد عشم فریاد خواهم زد فریادی که متلاشی کند گوش این قاصدک هارا دوستت دارم لعنتی کاش میفهمیدی اینو صحنه برای من جایی نداشت زمان خواندن دلنوشته هایم را نداشت اگر دفتر مدرسه جای شعرای عاشقانه نبود تو دلم ضیافت ترانه بود چه درس شیرینی که تمام جای جای صفحاتش نام تو حک شده است این پنجره سردرگمم کرده به ان زل میزنم...نقش تو را برایم نقاشی میکند با خوشحالی سر بر میگردانم اما...و فقط اما...جای خالی ات به رویم لبخند میزند... اسمان باش،منم دریایی ارام فقط میخواهم همینجوری از پایین نگاهت کنم...دریا را میبینی چه شور است چشمانم لحظه ای ارام نگرفته اند...و من هر روز زیر افتاب حماقت بخار میشوم...و تو هفت رنگ در اسمانت نقاشی میکنی پاییز است و هوا بسی سرد اما من گرمه گرمم داغی لبهایت برای یک خواب زمستانی کامل کافیست... حالم به هم میخورد از ادمهایی که اظهار به بودن و محبت میکنند کسانی که حیوان خانگیشان افتاب پرست است و همانند همانم رنگ عوض میکنند عقم میگیرد از کسانی که فقط نباید باشی،تا ببینن جای خالیت را خسته ام از کسانی که با بودنشان محکومم کرده اند به تحمل،صبر و من هر روز میکشم تصاویر تمام درد،رنج ... و اشک صدای خنده هایشان چه قوی می اید چه صدای غریبیست چه نوری از بیرون می اید و اینجا چه دنیای تاریکیست دیگر از دلم چه خواهین من که خود تارک این دنیا هستم
میگن دلتنگی قشنگترین هدیه عشقه خالا من با این هدیه قشنگ چی کار کنم؟!؟!؟؟!؟ وقتی به یادت میوفتم وقتی از نبودنت بارانی میشوم خمیازه امانم را میبرد دیگر حتی سلول های مغزم هم از نبودنت خسته ان از بی تو بودن اکسیژن کم بهشان میرسد کاش بودی... میدانی من در این بازی نباختم فقط کیش شدم اما تو، تو بازی دلم منو بد باختی بد... گفتند لبخند بزن غمت را از چشمانت خواهند خواند همش دروغ بود لبخند زدم و همه گفتند خوش به حالش چه شاد است هیچکس نفهمید غمم را تو نیز مثل منی؟!؟!؟!؟ شبا کارت شده گریه همه شبهاتو بیداری؟!؟!؟!؟!؟ تو نیز با اینه قهر کرده ای؟ تو نیز مرا یاد میکنی چه کرده ای با من... منم ،را گم کرده ام نمیدانم کی ام فقط میدانم گم شده ای داشتم که برایش تا زمین امدم دنیای دخترا دنیای عجیبیست ساده لوحانه دل میبندن اما بدان یه دختر انقدر ساده نیست وقتی میگوید دوستت دارد لعنتی بدان تو دنیا دیگر هیچ کس اندازه او دوستت ندارد دخترا تفاوت را دوست دارند متفاوت ابراز علاقه میکنند اما...عشقش فقط همان یکیست یه دختر وقتی دلتنگت میشود بدان تو دنیا هیچکس اندازه او دلتنگت نیست اینقدر پاک بهت وابسته میشه که...حتی فکر نبودنت هم تخریبش میکنه دیوونه لیاقت داشته باش اون یه دختره نه عروسک خیمه شب بازی خوشبختم میدانی چرا؟ چون ارامگاهی دارم گرم تر از اتش سجده گاهی خوشمزه تر از طعم البالو ارامشی راحت تر از ارامش مرگ وقتی او هست دنیا...رنگین کمانیست واسه خودش به یادت که میوفتم خیس میشوم چه روزگاریست برای لمس بودنت هم باید وضو بگیرم... وقتی سجده گاهم پیشانی توست چه ماءمنی امن تر از اغوش خودت بت من بودی،شکستمت وقتی... . . . خدایم شدی... عاشقانه هایمان را فقط دریا میدانست عمق عشقمان را فقط ساحل میدانست تو به ساحل و دریا دل سپردی و من... چه عاشقانه دل به تو باختم لامصب بد عادت دادای چشمانم را شبا بدون دیدن اس ام است رو گوشیم که میگفتی خوب بخوابی،شبت خوش عزیزم خوابشان نمیبرد
یـآבم مـی اُفتَـــב ڪـﮧ ..
" בل ـتَنـــگـی " ..√
MiSs-A |